بیا تا برایت بگویم چه اندازه تنهایی من بزرگ است
از زندگی از این همه تکرار خسته ام دلگیرم از ستاره و آزرده ام ز ماه دل خسته سوی خانه تن خسته می کشم بیزارم از خموشی تقویم روی میز از او که گفت یار تو هستم ولی نبود تنها و دل گرفته و بیزار و بی امید محمد علی بهمنی
از های و هوی کوچه و بازار خسته ام
امشب دگر ز هر که و هر کار خسته ام
آوخ ... کزین حصار دل آزار خسته ام
وز دنگ دنگ ساعت دیوار خسته ام
از خود که بی شکیبم و بی یار خسته ام
از حال من مپرس که بسیار خسته ام
نوشته شده در سه شنبه 91/3/30ساعت
10:44 عصر توسط نازنین نظرات ( ) |
Design By : Pichak |