بیا تا برایت بگویم چه اندازه تنهایی من بزرگ است
وقتی گفتم : « دوستت دارم » می دانسنم ... وحشی ها به دنبالم خواهند آمد با نیزه های زهر آلود و تیر و کمان عکسم روی همه دیوار ها چسبانده می شود اثر انگشتم در تمام پاسگاه ها پخش می شود جایزه بزرگ را به کسی می دهند که سر مرا برایشان ببرد و آن روز مانند پرتقالی فلسطینی بر دروازه ی شهر خواهند آویخت روزی که نامت را بر برگ های گل ها نوشتم می دانستم همه بی سوادان در برابرم می ایستند عثمانی ها با من مخالفند درویش ها با من مخالفند کلاه نمدی ها مخالفند آنان که عشق را تجربه نکرده اند مخالفند بیماران جنسی مخالفند وقتی تصمیم گرفتم آخرین خلیفه را بکشم و حکومتی برای عشق پایه گذاری کنم گه تو پادشاه آن باشی می دانستم تنها گنجشک ها به همراه من انقلاب خواهند کرد... نزار قبانی ترجمه اصغر علی کرمی
Design By : Pichak |