بیا تا برایت بگویم چه اندازه تنهایی من بزرگ است
هم از سکوت گریزان و هم از صدا بیزار زمین از آمدن برف تازه خشنود است قدم زدم ! ریه هایم شد از هوا لبریز اگر چه می گذریم از کنار هم آرام به مسجد آمدم و نا امید برگشتم صدای قاری و گلدسته های پژمرده به خانه ام بروم؟! خانه از سکوت پر است تمام خانه سکوت و تمام شهر صداست! فاضل نظری
چنین چرا دلتنگم ؟! چنین چرا بیزار
من از شلوغی بسیار رد پا بیزار
قدم زدم ! ریه هایم شد از هوا بیزار
شما ز من متنفر ، من از شما بیزار
دل از مشاهده ی تلخی ریا بیزار
اذان مرده و دل های از خدا بیزار
سکوت می کند از زندگی مرا بیزار
از این سکوت گریزان ، از آن صدا بیزار
نوشته شده در چهارشنبه 90/12/3ساعت
10:27 عصر توسط نازنین نظرات ( ) |
Design By : Pichak |