بیا تا برایت بگویم چه اندازه تنهایی من بزرگ است
وقتی تو نیستی حسین منزوی
شادی کلام نا مفهومی است
و دوستت دارم رازی است
که در میان حنجره ام دق می کند
وقتی تو نیستی
من فکر می کنم تو آنقدر مهربانی
که توپ های کوچک بازی
تصویر های صامت دیوار
و اجتماع شیشه ای فنجان ها ؛ حتی
از دوری تو رنج می کشند
و من چگونه نگیرد دلم؟
اینجا که ساعت و آیینه و هوا
به تو معتادند
نوشته شده در شنبه 89/12/28ساعت
6:34 عصر توسط نازنین نظرات ( ) |
Design By : Pichak |