بیا تا برایت بگویم چه اندازه تنهایی من بزرگ است
شاعر که شدم نردبانی بر می دارم ، پای پنجره ی پرسه های پسین پروانه می گذارم و به سکوت سلام آن روزها سرک می کشم. شاعر که شدم می آیم کنار کوچه ی کبوترها ، تاریخ یادگاری دیوار را پر رنگ می کنم و می روم.
شاعر که شدم سیم های ستارم را به سبزه های سبز ده گره می زنم و آرزو می کنم آهنگ پاک صدای تو را بشنوم؛شاید که شاعری تنها راه رسیدن به دیار رویا و کوچه های خیس کودکی است
نوشته شده در سه شنبه 88/12/4ساعت
9:41 عصر توسط نازنین نظرات ( ) |
Design By : Pichak |