زندگي يک حرکت است.. حرکتي به طرف مرگ!
انسان موجودي پرتاب شده به جهان و محکوم به هستي و تنهاي ست.. اينکه کجاي زندگي قرار داريم بر مي گرده به تفکر و آگاهي ما از مرگ.. و چون هيچ تجربه و شناختي نداريم بهش زنده بودن را زندگي مي ناميم! زيباترين منش آدمي مهرورزي ست.. پس تا مي توان بايد پاسش داشت..
گردون نگري ز قد فرسودهي ماست، جيحون اثري ز اشک پالودهي ماست، دوزخ شرري ز رنج بيهودهي ماست، فردوس دمي ز وقت آسودهي ماست.
شعر منزوي نيز در پست قبلي زيبا بود.. مبحث شيرين اعتياد اندر وي نهفته بود گويا..