سفارش تبلیغ
صبا ویژن































بیا تا برایت بگویم چه اندازه تنهایی من بزرگ است


نشود فاش کسی آنچه میان من و توست

تا اشارات نظر نامه‌رسان من و توست!

گوش کن با لب خاموش سخن می گویم

پاسخم گو به نگاهی که زبان من و توست

روزگاری شد و کس مرد ره عشق ندید

حالیا چشم جهانی نگران من و توست!

گر چه در خلوت راز دل ما کس نرسید

همه جا زمزمه ی عشق نهان من و توست

گو بهار دل و جان باش و خزان باش، ار نه

ای بسا باغ و بهاران که خزان من و توست!

این همه قصه فردوس و تمنای بهشت

گفت‌و‌گوئی و خیالی ز جهان من و توست..!

نقش ما گو ننگارند به دیباچه ی عقل

هر کجا نامه عشق است، نشان من و توست..

سایه ز آتشکده ماست فروغ مه و مهر

وه ازین آتش روشن که به جان من و توست !

        

    "هوشنگ ابتهاج"



نوشته شده در دوشنبه 92/11/21ساعت 3:18 عصر توسط نازنین نظرات ( ) |

غمگین که می شوی ...

همه جا را غم بر می دارد!

حتی خنده های کودکانه را!

               حتی خاطرات خوش کودکی را!

بخند!

یک بار دیگر بخند

تا خاطرات شیرین کودکانه مان دوباره جان بگیرد.

بخند و یک بار دیگربا تمام شیطنت هایت

بمب و موشک های پلاستیکی را به سمتم پرتاب کن! 

اصلا تمام قوهای شیشه ای مرا بشکن!

من به صدای خنده های تو محتاجم!!!

بیاو دست های مرا بگیر ، بیا و مرا به سال های دور ببر ...

آنجایی که با خنده تو را دنبال می کردم

                       و با خنده از من می گریختی! 

تو که غمگین می شوی ...

  جهان مرا غم برمی دارد ...


نوشته شده در دوشنبه 92/11/7ساعت 12:8 صبح توسط نازنین نظرات ( ) |

Design By : Pichak