بیا تا برایت بگویم چه اندازه تنهایی من بزرگ است
برف باریده است! 90/12/14 هم از سکوت گریزان و هم از صدا بیزار زمین از آمدن برف تازه خشنود است قدم زدم ! ریه هایم شد از هوا لبریز اگر چه می گذریم از کنار هم آرام به مسجد آمدم و نا امید برگشتم صدای قاری و گلدسته های پژمرده به خانه ام بروم؟! خانه از سکوت پر است تمام خانه سکوت و تمام شهر صداست! فاضل نظری
و رد پاهای خسته ات در کنار باغچه؛
زیباترین تصویری که از زمستان
در یاد من قاب می شود!!!
چنین چرا دلتنگم ؟! چنین چرا بیزار
من از شلوغی بسیار رد پا بیزار
قدم زدم ! ریه هایم شد از هوا بیزار
شما ز من متنفر ، من از شما بیزار
دل از مشاهده ی تلخی ریا بیزار
اذان مرده و دل های از خدا بیزار
سکوت می کند از زندگی مرا بیزار
از این سکوت گریزان ، از آن صدا بیزار
Design By : Pichak |